سخنی درباره فاصله ذهن - عین و مردم – اهالی فرهنگ

شكاف عمیق محصول فرهنگی و فرهنگ عمومی

شكاف عمیق محصول فرهنگی و فرهنگ عمومی كادو دونی: طرح/ قانون خوبی بود، اما متاسفانه بد اجرا شد جمله ای كلیشه ای است برای توجیه همه ضعف هایی كه به خاطر عدم درك شرایط عینی مردم در عرصه فرهنگ به آن دچاریم.



خبرگزاری مهر - سرویس فرهنگی: در فرهنگ عامه، جمله های كلیشه ای بسیاری وجود دارد كه به كرات بین همه ما رد و بدل می شوند كه فاقد معانی دقیقی هستند و از این نظر كار چندانی از كسی راه نمی اندازند؛ اما از یك جهت بسیار مفیدند: اندیشیدن به آنها و تعمق در مورد معانی ای كه تلاش می گردد با آنها منتقل گردد، خیلی از مناسبات تناقض آمیز حیات روزمره خودمان را برایمان روشن می سازد. یكی از این جملات پر كاربرد این است كه «فلان مسئول آدم خوبی است، ولی اطرافیانش بد هستند!» كه فعلا با این كاری نداریم. جمله ی كلیشه ای دیگری وجود دارد با این فرم: «فلان قانون، قانون خوبی بود ولی بد اجرا شد!» فعلا و در این نوشته با این كار داریم.
سوال اصلی این است: قانونی كه نمی توان خوب اجرایش كرد، دقیقا كجایش خوب است؟ و اساسا با چه معیاری می توان بین محتوای خوب یك قانون و شكل اجراشدن بدش، تفاوت و فاصله قائل شد و فهمید كه محتوای خوبش، با شكل بد اجرایش قربانی شده است؟! به نظر می رسد منطقیتر باشد كه بگوییم یك قانون فقط زمانی می تواند با وصف «خوب» توصیف شود كه در اجرا خوب باشد و الا بدون ضمانت اجرایی و كاركرد خوب و سازنده یك متن قانون، هر امر نوشته و نانوشته ای، بالقوه می تواند قانونی خوب تلقی شود. این مورد تنها موردی نیست كه ما در بستر فرهنگ عمومی مان تصور می نماییم چیزی وجود دارد بعنوان «امر انتزاعی خوب» و همه نتایج و كاركردهای اجتماعی را منوط به همین خوب بودن در حیطه تصور و تفكر می نماییم. این در شرایطی است كه تاریخ ما پر بوده از انتزاعیاتی كه تا روی كاغذ بودند، بنیادهای تمام یوتوپیاها تلقی می شدند، ولی وقتی به محك واقعیت، جهان انضمامی و زندگی روزمره خوردند از بیخ و بن فرو ریختند و حتی بعنوان پروژه هایی فاجعه بار در تاریخ شناخته شدند. در همه این موارد می توان گزاره ای را بر مبنای این توهم یافت كه: «فلان چیز خوب بود، ولی بد اجرا شد!»
گذشته از ریشه داشتن چنین نگاهی در دل تاریخ بشری، مسئله در اینجا صرفاً كاربرد این جمله از جانب عده ای از مردم جامعه ما نیست. مبحث اصلی این است كه همه ی ما در شرایط بسیاری همچنان می اندیشیم كه چیزهای خوبی در ذهن ما وجود دارند كه اگر بد اجرا نشوند نتایج معركه ای به همراه خواهند داشت! بویژه قانونگذاران و مدیران جامعه ما كه قانونهایشان را برای اجرا شدن نظم و نظام های مد نظرشان به نیروهای پایین دستی خود ابلاغ می كنند و دچار این فهم مشكوك و مشترك از قضیه هستند كه قانونهای خوبشان اگر بد اجرا نشود، همه چیز را سر و سامان خواهد داد.
این پروبلماتیكای جامعه كنونی ایرانی است كه بدون سنجش ایده ها و آرمانهایش با محك واقعیت و عینیت انضمامی تلاش می كند ابژه اجتماعی اش را همانگونه كه ذهنش در یك خلاء غیرانضمامی در می یابد، مدیریت كند. همه فرایندهای تبلیغی و ترویجی ارزشهای فرهنگی و دینی ما با این مسئله مواجهند و بی كاركرد ماندن خیلی از این برنامه ها و فرایندهای پرهزینه به همین غفلت از فاصله ی معنادار امر ذهنی از امر عینی برمی گردد.
بگذارید یك مثال ازحوزه اقتصاد و تجارت، این حوزه انضمامی و عینی بزنیم: در این حوزه بارها با اخبار ورشكستگی های كارخانه ها و زیان دیدن فلان و بهمان بخش اقتصادی و تجاری و بی كار شدن كارگران و ناتوانی در عدم پرداخت حقوق آنها توسط كارفرمایان و چه و چه مواجه شدیم كه علت اینها در امری بعنوان «خصوصی سازی» جستجو شد. وقتی به مدیران و سیاست گذارانی كه عامل رواج این سطح از خصوصی سازی بودند رجوع شد و از انها پرسیدند چرا وضعیت اینگونه است: آن جمله كلیشه ای تكرار شد كه: «خصوصی سازی قانون خوبی بود، ولی بد اجرا شد!».
این اعتقاد در مورد اجرای بد خصوصی سازی، با تاكید بر نوع واگذاری هاست. به زعم كارشناسان این حوزه خصوصی سازی به شكلی اجرا شد كه بخش خصوصیِ «واقعی» یا جرئت نكرد به عرصه وارد شود، یا از دسترسی به فرآیندهای سهام و حقوق قانونی اش ناتوان بود. بدین ترتیب، روند اجراشده، عوارضی همچون بروز فساد گسترده، رانت گرایی های عجیب و غریب در واگذاری و قیمت گذاری كارخانه ها و عمل نكردن به تعهدات قانونی مانند اخراج نكردن كارگران در مدتی كوتاه بعد از واگذاری و... را به دنبال داشته است. اما سؤال این است كه آیا این ها فقط به علت بد اجرا شدن یك طرح واقعاً خوب، بروز كرده است؟ این واقعاً مشكوك است.
خصوصی سازی در سیاست اقتصادی «بازار آزاد» قابل تعریف و توجیه است و اساس آن مبتنی بر این ایده است كه بازار آزاد میزان دخالت حكومت یا دولت در اقتصاد را به حداقل برساند تا اقتصاد بر اساس نوعی رقابت آزادانه در بازار، كماً و كیفاً رشد كند. در حالیكه اگر خصوصی سازی واقعی باشد و با حضور «مردم» باشد اولا بسیار بعید است كه «بازار» سرمایه در معنای كنونی اش كه امری شدیداً ایدئولوژیك و مبتنی بر بی رحمی اقتصاد سیاسی سرمایه دارانه است، شكل بگیرد و ثانیاً اگر هم شكل بگیرد باز به علت وجود مولفه های اصلی اقتصاد سیاسی كه قدرتهای بزرگ جهان در ان دارای منافع هستند، نمی تواند «آزاد» باشد! ازاین رو وقتی بازار آزاد، نمی تواند بازار آزاد واقعی باشد، خصوصی سازی هم هر قدر ما جزئیات آن را جابه جا نماییم، یك طرح و قانون كاملا بد است و این هیچ ربطی به اجرایش ندارد.
در حوزه فرهنگ عمومی و اجتماعی هم همین مثالها وجود دارد و می توان طرح های تبلیغی و ترویجی زیادی را نشان داد كه نتایجشان در حوزه های ارزشی فرهنگ كمتر از صدمه های خصوصی سازی در حوزه اقتصاد نبوده است. همه اینها روشن می كند كه در مقام كنشگران اجتماعی هنوز با واقعیات عینی این اجتماع یكسان نشده ایم و خویش را در فضای كپسوله شده مولفه های ناب و انتزاعی فرهنگی بعنوان «مدیر« یا «كنشگر» فرهنگ دیده ایم. تصور كردیم فرهنگ در محصولات فرهنگی انتزاعی چون تولید محتوای آثار مكتوب، هنری، اندیشه ای، سینمایی و... خلاصه می گردد و برای تدبیر در زمینه فرهنگ عمومی كاملا كفایت می كند. در حالیكه امروز می بینیم آن فاصله ای كه چنین كنشگران میان ذهن و عین داشته اند، به روشی كاملا عینی بین خود آنها (به مثابه موجودات انتزاعی) مردم كوچه و بازار (به مثابه موجودات انضمامی) بوجود آمده است و فرهنگ عمومی به یك سمت می رود و فرهنگ تولیدی مصرفی مبتنی بر «محصولات فرهنگی هنری» به سمتی دیگر!

1397/03/02
16:31:28
5.0 / 5
5540
تگهای خبر: فرهنگ , محصولات , هنر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۷ بعلاوه ۵
کادو

كادو دونی

فروش انواع کادو

kadodooni.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كادو دونی محفوظ است