80 سالگی خسرو شکیبایی با مهرجویی و پوراحمد
به گزارش کادو دونی، خسرو شکیبایی، زاده هفتمین روز بهار است؛ هنرمندی که اگر زنده بود، سال جاری ۸۰ شمع بر کیک تولدش خاموش می کرد.
به گزارش کادو دونی به نقل از ایسنا، خسرو شکیبایی، یکی از بی شمار هنرمندان سرزمین کشورمان بود که بر صحنه تئاتر کشف شد. او همواره خوشنود بود که زادروزش با روز جهانی تئاتر همزمان شده است.
او که در کودکی جادوی سینما و تئاتر را کشف کرده بود، همه کوشش خویش را به کار گرفت تا به سرزمین هنر راه بیابد. گرچه زندگی با او چندان هم مهربان نبود و در نوجوانی، پدرش را از دست داد و مسئولیت تأمین زندگی را با همراهی مادرش به دوش کشید، با اینها خستگی مشاغلی چون کارگری سبب نشد که از علاقه مندی خود دور بماند.
در نوزده سالگی برای نخستین بار استعداد بازیگری او کشف شد. خداوند برای او کم نگذاشته بود هم توانمندی بازیگری و هم صدایی جادویی. با این همه او به این موهبت های طبیعت بسنده نکرد بلکه تا سر حد توان کوشش کرد تا به سرمنزل مقصود برسد و در هنرهای نمایشی کشورمان به چهره ای ماندگار تبدیل گردد.
اما در این نوشتار که به انگیزه زادروز او منتشر می شود، قرار نیست از بازی های اثرگذار او بگوییم یا شخصیت مثال زدنی اش که به قول رامبد جوان، به طرز بی رحمانه ای، دوست داشتنی بود.
وی در روز جهانی تئاتر به دنیا آمد و منطق گفتگو را که اصلی ترین پایه تئاتر است، خوب می دانست.
شکیبایی نه تنها روی صحنه نمایش یا مقابل دوربین راه گفتگو با مخاطب خویش را بلد بود، به هنگام دکلمه اشعار شاعران کشورمان هم این خصوصیت را به کار می برد.
اگر ما فریفته شعرخوانی او می شدیم و خلوت خود را با صدای او آهنگین می ساختیم، تنها به جهت جادوی صدای او نبود. او خوب می دانست که چگونه مهارت بازیگری خویش را به کار بگیرد و با مخاطب غایب خود، گفتگو کند؛ خسرو شکیبایی در تمام لحظات خلوت ما حاضر بود.
او که بارها روی صحنه تئاتر کشف شده بود، خوب می دانست که تک گویی شاعرانه را چطور به گفتگو تبدیل کند و اینها همه آسان به دست نیامده بود چونکه او به نسلی تعلق داشت که به واسطه تلاش و خواستن خود، جاده موفقیت را هموار می کرد.
همچنانکه در سالهای نخستین جوانی، مشکلات زندگی، او را از تحصیل بازنداشت و در دوران طلایی دانشکده هنرهای زیبا در رشته تئاتر پذیرفته شد تا نزد خیلی از نام آوران این هنر، کسب علم کند.
خیلی زود به نمایش های دانشجویی راه پیدا کرد و در آثاری که استادان دانشکده با حضور دانشجویان خود به صحنه می بردند، به ایفای نقش پرداخت.
در کنار زنده یاد هادی اسلامی مشغول بازی در نمایشی بود که عباس جوانمرد، سرپرست و موسس گروه هنر ملی، آنان را برای حضور در شاخه دوم این گرو دعوت کرد. شکیبایی و اسلامی هم با شوق این دعوت را پذیرفتند. در این گروه بود که با محمود استادمحمد آشنا شد و در نمایش «شب بیست و یکم» او به ایفای نقش پرداخت و در همین نمایش بود که مسعود کیمیایی که او هم جزو کارگردانان موج نو سینما بود، بازی اش را دید و برای فیلم «خط قرمز» او را دعوت به کار کرد.
این دومین باری بود که شکیبایی روی صحنه تئاتر کشف می شد و به فاصله چند سال بعد، یعنی در دهه ۶۰ که داریوش مهرجویی، دیگر کارگردان نوگرای سینما در جست و جوی «هامون» خویش بود، با دیدن بازی شکیبایی در نمایش «شاهزاده و گدا» به کارگردانی هادی مرزبان، دریافت که پس از چند ماه جستجو، «هامون» خویش را یافته است و این سرآغاز ورود درخشان شکیبایی به سینما بود.
شکیبایی اما از آن بازیگرانی نبود که تنها دل در گرو سینما و تئاتر داشته باشد. او از مخاطب فراگیر تلویزیون هم غافل نبود و هر زمان که فرصتی دست می داد و اگر پیشنهاد قابل توجهی می رسید، نه نمی اظهار داشت که نتیجه آن بازی در مجموعه هایی همانند «مدرس»، «روزی روزگاری»، «تفنگ سرپر»، «خانه سبز»، «کاکتوس» و... شد.
گرچه عمر او چندان بلند نبود اما در همان مجال هم خویش را به یکی از ماندرگاترین و اثرگذارترین هنرمندان کشورمان تبدیل کرد و روز ۲۸ تیر سال ۱۳۷۸ وقتی که در ۶۴ سالگی، چشمانش را برای همیشه بر جهان بست، هم او می دانست و هم ما می دانستیم یادگارهایی گرانسنگ برایمان به جای گذاشته است.
سال جاری که وی در جهانی دیگر ۸۰ ساله شده است، میهمانان عزیزی چون داریوش مهرجویی و کیومرث پوراحمد را هم در کنار خود دارد.
منبع: كادو دونی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب