گزارش و تحلیل؛
ایران را در رسانه ها و کتب درسی آذربایجان اشغالگر معرفی می کنند
کادو دونی: در نگاه شهروندان شستشوی مغزی داده شده جمهوری باکو، ایران یک کشور اشغالگر است که این نگاه به شدت بوسیله کتاب های درسی، غیردرسی و رسانه های باکو ترویج می شود.
به گزارش کادو دونی به نقل از مهر، ریشه یابی رفتار ایران ستیزانه جمهوری باکو را باید از آغاز شکل گیری این دولت با ربودن نام آذربایجان تاریخی ایران در ۲۸ می ۱۹۱۸ جست وجو کرد که در طول ۱۰۳ سال، الان به جایی رسیده که نه تنها نامهای تاریخی ایرانی بادکوبه و شوشی را، تحریف شده معرفی می کنند، بلکه منکر هر ارتباط تاریخی باکو با ایران هستند و حتی وقیحانه ایران را اشغالگر تبریز و امپراتوری خیالی به نام آذربایجان معرفی می کنند و آرزوی حمله به ایران و اشغال تبریز را در کتاب های رسمی درسی، به کودکان خود آموزش می دهند.
زمانی از افلاطون پرسیدند: آیا مردم سخنان نادرست را باور می کنند؟ افلاطون پاسخ داد: یکی دو نسل زمان می برد؛ آنگاه چنان باور می کنند که اگر خلافش را بگویید، شما را خواهند کشت!
این در حالی است که در درازای ۲۰۸ سال بعد از قرارداد ننگین گلستان و ۱۹۳ سال بعد از قرارداد ننگین ترکمانچای و بعد از آن، پیمان پاریس (۱۸۵۷ و جدایی هرات و افغانستان)، حکمیت گلد اسمیت (۱۸۷۱ و ۱۸۷۲ و جدایی بلوچستان بزرگ و کلات و سیستان بزرگ) و پیمان آخال (۱۸۸۱ و جدایی مرو و ورارود و شرق کاسپین)، ملت ایران، جدایی ۱۷ شهر قفقاز را هیچ وقت برنتافته و آنرا چونان سمبلی از غم و حسرت و خسران ملی همچنان درحافظه ی جمعی خود محفوظ نگاه داشته است.
ریشه نامهای پارسی ۱۷ شهر قفقاز، خود سندی است از هویت آن سامان. ازجمله شهر دربند بعنوان جنوبی ترین و تاریخی ترین و تنها شهر شیعه نشین روسیه بنیان گذاری شده به دست قباد یکم ساسانی و انوشیروان ساسانی.
جمهوری باکو در حالی منکر ایرانی بودن شهرهای قفقاز ازجمله بادکوبه شده که این نام ها به صراحت در فصل سوم عهدنامه ی گلستان، به تاریخ دوشنبه ۳ آبان ۱۱۹۲ خورشیدی، برابر با ۲۵ اکتبر ۱۸۱۳ آمده است:
«اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم مالک بالاستقلال ایران… ولایات قراباغ و گنجه … شکی، شیروان، قوبٌه، دربند، بادکوبه و هر جا از ولایات طالش را با خاکی که الآن در تحت تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان، گرجستان، محال شوره گل، آچوق باش، کورنه، مینگرلی، آبخازی و تمامی اراضی… از دریای قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به آمپیریه روسیه می داند.»
افزون بر ۱۴ شهر جداشده در قرارداد گلستان، سه شهر (استان) دیگر شامل نخجوان، ایروان و قسمتی دیگر از تالش هم در قرارداد ننگین ترکمانچای در روز پنجشنبه، یکم اسفندماه ۱۲۰۶ خورشیدی، مطابق با ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی به اشغال روسیه در آمد و حاکمیت ایران بر کاسپین محدودترشد و مردم ایران مجبور به پذیرش کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی) شدند.
زدودن نام ایران از شناسنامه نظامی، برای علی اف ها آن چنان مهم می باشد که «مرکز تحقیقاتی نظامی گنجوی» در دانشگاه آکسفورد به ابتکار نرگس پاشایئوا، خواهر همسر رئیس جمهوری آذربایجان، در سال ۲۰۱۷ دست به انتشار ترجمه انگلیسی کتابی زد که «نظامی، شاعر بزرگ آذربایجانی» نام گرفته و مراسم رونمایی از آن در موزه «لیتون هاووس» لندن برگزار گردید. اما افسوس که تلاش ما ایرانی ها برای شناساندن شاعری که همسایگانمان او را به جعل علم هویت خود کرده اند، در آبادانی و مناسب سازی این روستا برای توریستهای داخلی و خارجی هم به گرد پای جعل کنندگان جایگاه او نمی رسد؛ چه رسد به اقدامات مهم دیگر.
«موسیقی عاشیقلار» در سال ۲۰۰۹ در سکوت ایران به نام دولت باکو به ثبت رسید و «هنر سنتی فرش بافی» آذربایجان و ساخت و اجرای تار هم به ترتیب در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۲ به نام دولت باکو وارد لیست جهانی میراث ناملموس یونسکو شد.
همسایه شمال غربی ایران در سال ۲۰۱۳ هم پرونده ای را با عنوان «چوگان؛ بازی سنتی با اسب در منطقه قره باغ» در لیست میراث درخطر به نام خود ثبت نمود. باوجود آنچه دولت باکو به ثبت رسانده در واقع کپی برداری از میراث اصیل ایرانی است. سرقت «موسیقی عاشیقلار»، «تار»، «هنر سنتی فرش بافی»، «چوگان»، «مینیاتور» و صدور هویت جعلی برای «نظامی گنجوی» تنها چند مورد از مجموعه مواردی است که باکو از میراث فرهنگی ایران به نام خود سند زده است.
جمهوری آذربایجان در سالهای گذشته کوشیده با ساخت و نصب مجسمه های مختلف از نظامی گنجوی و حک کلمه «شاعر آذربایجانی» بر آن، تصویری تحریف گونه از نظامی گنجوی به دنیا معرفی نماید. آنها البته پا را از این فراتر گذاشته اند. جمهوری آذربایجان در کنار این که مدال طلای «نظامی گنجوی» را به عالی ترین نشان علمی تأسیس شده توسط آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان بدل کرد، سال ۲۰۲۱ را که مصادف با هشتصد و هشتادمین سالگرد نظامی گنجوی بود، بعنوان سال نظامی گنجوی نامگذاری کرد و الهام علی اف با امضای این فرمان نامگذاری معرفی مجعول این حکیم و شاعر ایرانی بعنوان شخصیت تاریخی و ملی کشور آذربایجان را در قابی رسمی تر از قبل قرار داد.
این سلسله اقدام ها چنان پرشمار و تبلیغات پیرامونشان آنقدر پرحجم است که گاه باور این را که کشوری مثل جمهوری آذربایجان مقابل ایران پرشکوه و باعظمت ایستاده و برای سندزدن نام بزرگان علمی، ادبی و فرهنگی ما، از نظامی گرفته تا استاد محمدحسین شهریار تلاش می کند، دشوار می سازد.
تلاش دولت آذربایجان برای تغییر هویت مفاخر فرهنگی ایران
الهام علی اف، رئیس جمهور آذربایجان درنطقی تلویزیونی در روز بیستم اسفندماه ۱۴۰۱ اظهار داشت که نظامی گنجوی یک شاعر آذربایجانی است و در شهر گنجه آذربایجان به دنیا آمده، زیسته و فوت کرده است. این اظهارات در حالی است که گنجه تا قبل از جدایی از ایران در جنگ با روسیه و عهدنامه گلستان جزئی از خاک ایران بوده. نظامی گنجوی در شعری می گوید:
همه دنیا تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل
همچنین در اعلامی دیگر از ایشان در فرمانی، سال ۲۰۲۱ را در این کشور، سال شناساندن حکیم نظامی گنجوی بعنوان شاعر آذربایجانی به جهانیان اعلام نمود.
غنیمت گیری فرهنگی و طمع داشتن به فرهیختگان و مشاهیری که هویت چند قرنه یک ملت را نمایندگی می کند نمی تواند عامل ترمیم بحران هویت باشد. آذربایجان با ارج نهادن بر روز گذشته می تواند امروز و فردای خویش را نه با انکار، بلکه با پذیرش حقیقت ها بیمه کند.
نظامی در فاصله سالهای ۶۰۲ تا ۶۱۲ در گنجه درگذشت و آرامگاهی به وی در همان شهر منسوب است. در دهه نود خورشیدی، بعد از تصمیم دولت آذربایجان اشعار گنجوی در آرامگاه او که همگی به زبان فارسی هستند، پاک و تخریب شدند. کتیبه های مقبره نظامی گنجوی در جمهوری آذربایجان که مزین به اشعار فارسی این شاعر بزرگ ایرانی است برچیده شدند و زندگی نامه و ترجمه اشعار وی به زبان ترکی جایگزین آن شد. اقدامی که تلاش دولت آذربایجان برای تغییر هویت مفاخر فرهنگی ایران و جعل تاریخ به حساب می آید.
باکو، دولت های همسو و جریان های هم منافع آن دقیقا به این تکنیک واقفند. در همین راستا، جمهوری آذربایجان حدود یک دهه پیش، برای تحریف هویت و اصالت شاعر پرآوازه ایرانی، نظامی گنجوی، پرداخت ۱۱۰۰۰۰ یورو به شهرداری رم را به جان خرید و مجسمه نظامی را در پایتخت ایتالیا و با عنوان شاعر متعلق به جمهوری آذربایجان نصب کرد؛ همان گونه که مجسمه بابک خرمدین، سردار بزرگ ایران زمین را هم با عنوان سرداری ترک، تجزیه طلب و ضد ایرانی جا زد و سال ها است که دولت ترکیه مولانای بزرگ را شاعری ترکیه ای معرفی می کند و کشورهای عربی، ابوعلی سینا، بیرونی، رازی و… را عرب می نمایانند.
نظامی در زمره گویندگان توانای شعر پارسی است، که نه تنها دارای روش و سبکی جداگانه است، بلکه تاثیر شیوه او بر شعر پارسی هم در شاعرانِ بعد از او آشکارا پیداست. نظامی از دانش های رایج روزگار خویش (علوم ادبی، نجوم، فلسفه، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عرب) آگاهی گسترده ای داشته و این خصوصیت از شعر او به روشنی دانسته می شود. روز ۲۱ اسفند در تقویم رسمی ایران روز بزرگداشت نظامی گنجوی است.
بی شک اشعار نظامی گنجوی تبلور عینی هویت سرزمینی است که زبان فارسی تا پیش از مهاجرت و تسلط قبایل ترک زبان غالب درآن بوده و تغییر کتیبه ها تغییری در این حقیقت تاریخی ایجاد نخواهد کرد.
باکو و علی اف زندگی نظامی گنجوی را در فیلم سینمایی تحریف کردند
جنگ رسانه ای باکو برای باز پس گیری خاکریز فرهنگی ایران مدت هاست که شعله ور شده و متأسفانه رسانه های رسمی و مطرح کشورمان جانب فرهنگی و عرق تمدنی ایران بزرگ در ازمنه گذشته و الان و آینده را بخصوص در حوزه فرهنگ و ادب، دور از ذهن نگاه داشته اند. رسانه های باکو در حالی از آماده شدن فیلم سینمایی «داستان عاشقانه» (سئوگی حکایه سی) با هدف تحریف زندگی نظامی گنجوی، شاعر پارسی گوی قرن ششم هجری قمری و با هدف سوء استفاده از نام این شاعر بزرگ، برای اباحه گری فساد تحت نام عشق و دوستی اطلاع داده اند که تولید و اکران آن فقط یکی از حلقه های رشته اقدامات جمهوری آذربایجان برای مصادره به مطلوب سرمایه های ادبی، فرهنگی و تاریخی تمدن بزرگ ایران است.
صدای توپخانه فرهنگی و ترجمه آثار نظامی تا یونسکو و سازمان ملل شنیده شد تا جایی که باکو اعلام نمود در سالی که به اسم «نظامی گنجوی» نامگذاری کرده موفق شده کتاب «هفت پیکر» را به زبان های اسپانیایی، روسی و انگلیسی ترجمه کرده و به اروپا بفرستد، اما در مقدمه کتاب در مورد نظامی گنجوی، عنوان «شاعر پارسی» را برداشته و او را «شاعر ملی جمهوری آذربایجان» خوانده است، چونکه قبلاً در پیشگفتار کتاب درمورد نظامی گنجوی نوشته شده بود: «شاعر بزرگ پارسی» و باکو این را نمی خواست تا با یک کلمه استیلای ادبی ایران را بر بالای سر خود ببیند. به فرمان مستقیم الهام علی اف وزارت فرهنگ آذربایجان اشعار کاشیکاری شده فارسی بر بدنه مقبره نظامی گنجوی در شهر گنجه را هم برداشت و با اشعار ترکی جایگزین کرد و کار بدانجا کشید که سفیر جمهوری آذربایجان در لندن هم ضد معرفی نسخه خطی خمسه نظامی گنجوی بعنوان «اثر فرهنگی ایرانی» در «کتابخانه ملی انگلستان» برآشفت. اما فرهنگستان زبان و ادب فارسی و دیگر مراکز فرهنگی ایران بخصوص شورایعالی انقلاب فرهنگی و وزارت میراث فرهنگی کشورمان در کمال خونسردی و لبخند زنان این اقدام باکو را محکوم نموده و به این محکومیت بسنده نمودند. بسنده ای که حالا در یونسکو این اقدام برای جمهوری اسلامی ایران ناپسند شد.
عبارات و اقداماتی که در این حوزه رخ می دهد، نشانگر آن است که رسانه های باکو هم وارد میدان شده و «ایران زدایی» را به هرشیوه و با هرزبان و با بد اخلاقی فرهنگی و سیاسی از هرجا و هر قلمرو ممکن در دستورکار قرار داده اند؛ بدین منظور و گزارش های ساختگی از کشف برخی نسخه های خطی از به اصطلاح دیوان ترکی نظامی گنجوی در کتابخانه های مشهوری نظیر کتابخانه اسکندریه مصر منتشر می کنند و از انتقال این نسخه ها به کتابخانه مؤسسه نسخ خطی باکو خبر می دهند!
ورزش زورخانه ای و پهلوانی ایرانی ها هم دزدیده شد
تلاش باکو برای مصادره میراث معنوی ایرانی ها درحالی صورت می گیرد که مدیرکل ثبت و حریم آثار و حفظ و احیا میراث معنوی و طبیعی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در واکنش به این مورد به ایرنا گفته است: «اینکه دولت باکو پرونده ای نزدیک بعنوان و مبحث پرونده ایران را ثبت کرده، از منظر کنوانسیون یونسکو در حوزه میراث فرهنگی ناملموس نه تنها خللی به پرونده ایران وارد نمی کند، بلکه بر ترویج بیشتر این عنصر فرهنگی ناملموس تاکید دارد».
میراث ناملموس حقوق بشر یونسکو در توئیتر رسمی خود به دولت باکو تبریک گفت و دراین باره نوشت: فرهنگ کشتی، بازی های سنتی زورخانه، کشتی اخیرا در لیست میراث ناملموس به ثبت رسیده است. این در حالی ست که آئین های پهلوانی و زورخانه ای که قدمت باستانی در ایران داشته و پیشینه آن به دوران هخامنشی بازمی گردد در ۲۵ آبان ماه ۱۳۸۹ در لیست میراث معنوی یونسکو توسط ایران به ثبت جهانی رسیده بود. در مهلت قانونی مرسوم هم هیچ کشوری درخواست تشکیل پرونده مشترک و تبدیل به میراث معنوی مشترک دو دولت را مطرح نکرد.
اما باکو نه تنها پیوستن به پرونده ی پیشین که به نام ایران ثبت شده را نمی پذیرد بلکه به دنبال ثبت مستقل آن است. سال قبل باکو از یونسکو خواست ورزش های زورخانه ای را به نام این دولت ثبت کنند چون که این ورزش را متعلق به خود و ورزش اجدادی خود می داند. این در شرایطی است که در یک سال قبل فدراسیون زورخانه ای ایران می توانست با رایزنی جلوی این اقدام را بگیرد.
همچنین پاویون دولت باکو در اکسپوی ۲۰۱۵ میلان کتاب نفیسی را شامل مینیاتورهای ایرانی با عنوان «مینیاتور آذربایجان» به بازدیدکنندگان ارائه کرد. در این کتاب با امتناع از ذکر نام ایران، شهرهای اردبیل، تبریز، مراغه و ارومیه (در استانهای اردبیل و آذربایجان شرقی و غربی ایران) تا ایروان (پایتخت جمهوری ارمنستان) و باکو، قلمرو هنر این کشور توصیف شده است.
نکته ی عجیب تر اینکه در این کتاب، تصویرهایی از کتاب های قدیمی خطی و نگارگری ایرانی بعنوان نمونه هایی از مینیاتور آذربایجان عرضه شده بود. آنها بروشورها و هدایای تبلیغاتی هم برای مخاطبان در نظر گرفته شده بود که مواردی همچون عرضه فرش تبریز بعنوان یکی از صنایع دستی این کشور ذکر شده بود.
به جز اینها در اوایل آذرماه ۱۴۰۱ بود که خبرهایی در خصوص حذف عنوان شاعر پارسی از دیوان شعر نظامی در دولت باکو و معرفی این شاعر ایرانی به نام شاعر ملی این کشور همسایه، در بعضی خبرگزاری ها و سایت های خبری منتشر شد و بار دیگر واکنش های استادان زبان و ادبیات فارسی و ترکی و دلسوزان به میراث و فرهنگ اصیل ایران را برانگیخت.
دولت باکو همینطور امسال اعلام نمود سال جاری کتاب «هفت پیکر» را برای ارسال به اروپا به زبان های اسپانیایی، روسی و انگلیسی ترجمه کرده است و در توضیحات در ارتباط با نظامی گنجوی عنوان «شاعر پارسی» را برداشته و آنرا «شاعر ملی جمهوری آذربایجان» خوانده است. این در شرایطی است که به قول مجتبی عالم خواه، پژوهشگر و استاد پیشین ادبیات دانشگاه های گیلان ۱۰۰ درصد اشعار نظامی به زبان فارسی است و این که نظامی ساکن گنجه بوده و این شهر هم اکنون جزو قلمرو جمهوری آذربایجان است، دلیل بر ترک بودن این شاعر نیست.
طبق قوانین یونسکو با عنایت به آنکه بعد از ثبت نهایی، امکان درخواست برای تبدیل ثبت انحصاری به ثبت مشترک وجود ندارد، فرصت اعتراض ایران به این تصمیم از دست رفته است. در صورت اعتراض ایران، آذربایجان راهی جز پذیرش این خواسته ایران به واسطه مقررات یونسکو نداشت. ازاین رو آنچه کتمان نشدنی است، سوءمدیریت داخلی و کوتاهی مسئولین ایرانی در این امر است و انتظار می رود در این حوزه شاهد پاسخگویی مسئولین مرتبط باشیم.
محمدامین رسول زاده، بنیان گذار جمهوری باکو (نخستین جمهوری دموکراتیک درشرق) در پاسخ به اعتراض های مکرر اندیشمندان ایرانی همچون ملک الشعرای بهار و دهخدا به تشکیل کشوری مستقل با نام آذربایجان در کنار استان آذربایجان ایران در سال ۱۹۱۸ میلادی، در مقاله ای با عنوان «مختاریت آذربایجان» در نشریه آچیق سوز نوشته است: «لازم است به تمام ایرانیان خاطر نشان نمائیم که ما وقتی که آذربایجان می گوئیم مقصود ما آذربایجانی است که در قلمرو دولت روسیه است نه دولت ایران و به مقدرات آذربایجان ایران حق و حد دخالت نداریم.»
رسول زاده همینطور در مقاله ی آذربایجان و ایران می گوید: «از ما چرا ظنین هستید؟ باید تصور نماییم که چنین گمان کرده اند که از گرفتن نام آذربایجان که اسم یک ولایت ایران است به مسمای آن هم چشم داریم. جمهوری ما پیش از جمهوریت، مکرر و به دفعات این مفهوم را اعلام نمود که دعوی مختاریت آذربایجان به هیچ وجه به جنوب ارس راجع نیست. باز بالفعل هم این را اثبات می کنیم».
وی در اعترافی تاریخی به ایرانی بودن مشاهیر و میراث فرهنگی شمال ارس، خطاب به همکاران ایرانی خود در روزنامه ها و جراید ایران می نویسد: «ادبیات ما، ادباء ما، شعراء ما و بالخاصه متاخرین از مکاتب قدیمه با فیض و برکت ایران پرورش یافته اند. فردوسی، سعدی، حافظ، عمر خیام، ملای روم و سایر ایرانی ها سخن گو و سرآمد سخن عادتاً از سوی ما پیشوا و مقتدا محسوب گشته و در میانه ما اصول و عادات ایران اساس تربیت اتخاذ شده و آشنایان ما به زبان فارسی و دوستداران آن در میانه ما کم نیستند و ما می توانیم به شعرای نامدار دوره اخیر ایران از قبیل نظامی، خاقانی و مهستی افتخار نماییم … آذربایجان قفقاز حدالامکان باید صبر کند قرضی را که از ایران گرفته، اعاده کند. موسیقی دان های ما با اینکه خصوصیت خویش را محفوظ داشته اند، ولی اساس اعتبار آنها موسیقی ایران است که ما به توسط اپرا و اپرادان های خودمان تا حدی قرض خود را به ایران اداء می نمائیم»
با این حال «بارتولد» با دوراندیشی نوشته است: «نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان از آن جهت انتخاب گردید که گمان می رفت با برقراری جمهوری آذربایجان؛ آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یکی شوند.»
رویدادهای ۱۰۳ سال بعد از این نام گذاری و بخصوص ۳۰ سال قبل ی بعد از استقلال از شوروی اثبات نموده که نام گذاری جمهوری شمال ارس، با هدف تهدید مستقیم ضد تمامیت سرزمینی ایران درآذربایجان واقعی انجام شده است.
در سال ۱۹۹۱ دولت رفسنجانی در اقدامی شتاب زده و غیرآینده نگرانه، با تصور تشویق گسترش ایدئولوژیک مذهبی در کشور همسایه به ظاهر مسلمان، استقلال کشوری را با نام آذربایجان در کنار آذربایجان ایران و بدون کمترین اجبار به تغییر نام، به رسمیت شناخت، درحالی که این جمهوری، با تکیه به همین نام، امروز به تهدید مستقیم تمامیت سرزمینی ایران تبدیل گشته و در همه ی تبلیغات رسمی خود و در کتاب های درسی مدارس، به صورت علنی، آذربایجان راستین تاریخی و تبریز را با نام جعلی آذربایجان ج ن و ب ی متعلق به باکو و اشغال شده توسط ایران معرفی و تبلیغ می کند! باشیم.
در نگاه شهروندان شستشوی مغزی داده شده جمهوری باکو، ایران یک کشور اشغالگر است!! که این نگاه از راه کتاب های درسی، غیردرسی، رسانه های باکو و… بشدت ترویج می شود.
در همین راستا محتوای کتاب های درسی جمهوری باکو ازتحریف های شگفت آور ضد تاریخی که نمونه های زیر، قابل تأملند پر شده است:
روی جلد کتاب آتا یوردو (سرزمین پدری)، کتاب درسی تاریخ کلاس پنجم دبستان جمهوری باکو، نقشه باکو بعلاوه شمال غرب ایران چاپ شده است!!
جمهوری باکو، در کتاب درسی آتایوردو (سرزمین پدری)، آذربایجان واقعی به مرکزیت تبریز را به صورت رسمی، بخشی از خاک باکو که توسط ایران اشغال شده است معرفی و تبلیغ می کند!
محتویات این کتاب هم پر است از نفرت پراکنی ضد ایران:
درباره ی عهدنامه های گلستان و ترکمانچای، که هیچگاه متن کامل آنها درکتاب های درسی جمهوری باکو منتشر نمی گردد، با تحریف و جعلیات، ادعا می شود که این قراردادها به این علت منعقد شدند که ایران و روسیه برای تصاحب آذربایجان با یکدیگر جنگ کردند!؟
«تمامی خاک آذربایجان در شمال ارس در امپراتوری روسیه ادغام شد و خاک وطن ما در جنوب ارس به دست ایرانیان افتاد. در گلستان و سپس ترکمانچای به دارایی سلطنت آذربایجان قدرتمند خاتمه داده شد… در آذربایجان، دولت مستقل نماند.
دولت وملت آذربایجان با زور، به دو قسمت تقسیم شد.[!؟] دوبرادر یکی آن سوی ارس، دیگری این سوی ارس ماند» (صص: ۱۴۴-۱۴۶).
«اشغالگران ایرانی [!؟] درخونریزی ازجلادان تزار عقب نمی ماندند» (ص: ۱۴۴).
«بین ظلم تزار روسیه درآذربایجان شمالی باظلم ایران درآذربایجان جنوبی چه شباهت هایی وجوددارد» (ص: ۱۹۱).
«پس از نبرد سهمگین و نابرابر، فرزندان خلق قهرمان آذربایجان از جانب قاتلان ایرانی، روس و ارمنی خلع شدند» [؟!] (ص: ۱۹۳).
«پس از اینکه جنوب کشور ما، آذربایجان ج ن و ب ی به زیر ظلم ایران افتاد» [؟!] (ص: ۲۱۴).
همچنین در این کتاب ادعا می شود که #ستارخان و #شیخ محمدخیابانی [که برای مقابله با خطر تهدید تمامیت سرزمینی ایران به سبب دزدیدن نام آذربایجان توسط باکو پیشنهاد تغییرنام آذربایجان ایران به آزادیستان را داد]، برای رهایی از ستم حکومت ایران و تشکیل حکومت آذربایجان [!؟] جنگ می کردند و شهریار هم در فراق آن سوی ارس شعر می سرود.[؟!]
آذربایجان لطف ایران را فراموش نکند / ایروان می توانست تا باکو پیشروی کند
موضوع این یاداشت را می خواهم از نوزده و بیست ژانویه ۱۹۹۰ شروع کنم، که به ژانویه سیاه باکو مشهور است. در آن زمان رئیس جمهور ترکیه که در بلوک غرب است در مورد وقایع باکو می گوید: مردمان باکو ترکی شان از جنس ترکی ما نیست. ترکی شأن متفاوت می باشد. به ترکی ایرانیان نزدیک است. باکو از نظر تاریخی حوزه تمدنی ایران است و ارتباطی به ما ندارد و موضوعی است که ایرانیان می بایست از باکو حمایت کنند.
جمهوری اذربایجان تنها جمهوری بود که مایل به استقلال نبود. چون می دانست که ارتش ارمنستان مجهزتر است و روس ها طرف آنها هستند. وقتی استقلال رخ داد، اگر ایران کمک نمی کرد، این کشور هیچ حمایتی نداشت و در مقابل ارمنستان به سادگی پیش روی می کرد. اما پس از آن اتفاقاتی افتاد که سیاست های ایران را تغییر داد. در دوره اخیر الهام علی اف زمانی که خودش را به بخشی از رؤیای توران تبدیل می کند، سیاست دوری از ایران را در پیش می گیرد. تا سال ۲۰۲۰ که هم ایران و هم روسیه از دست او غافلگیر می شوند. توازن قوا در قفقاز جنوبی تغییر می کند. این چهل کیلومتر برای ما خیلی مهم است. این راه به میزان شش کیلومتر به داخل اذربایجان می رود. چون ارمنستان و اذربایجان در وضعیت جنگی به استقلال رسیده اند، هیچ گاه ریل گذاری نشده که این راه در ارتباط با کدام است. اساساً کریدور شوشا و منطقه خانکندی، به صورت مستقل پذیرفته شده و اداره اش به روسیه سپرده شده. اذربایجان در کمربندی شوشا رانندکان ایرانی را دستگیری کرده و مشخص است که باجگیری بشمار می رود. حسن همجواری اینست که اذربایجان فراموش نکند که اگر ایران نبود ارمنی ها می توانستند تا باکو پیش بیایند.
ایران چون احساس خطر می کند رزمایش انجام می دهد. در زمان حضور ارمنی ها در منطقه، ما حضور اسرائیل ها و ایست های بازرسی اش را شاهد نبودیم. اگر ما دست روی دست بگذاریم و با گفتارهایی که توجیح گر منافع دیگران به جای ایران است، گرفتار خفگی ژئوپلتیکی خواهیم شد که خطر بعدی اش می تواند سبب تجزیه این سرزمین شود.
منابع و مآخذ:
آذربایجان در سیر تاریخ ایران از آغاز تا اسلام – نوشته رحیم رئیس نیا
آذربایجان و اران – نوشته دکتر عنایت الله رضا
باتشکر از دکترمیرمهرداد میر سنجری
خبرگزاری مهر را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
منبع: kadodooni.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب