معرفی و مرور كتاب؛
دیالوگی کوتاه که قبل از شهادت شهید باکری عنوان شد
کادو دونی دیالوگی کوتاه که قبل از شهادت شهید باکری عنوان شد
به گزارش کادو دونی به نقل از مهر، کتاب «با تو می مانم» در ۲۷ فصل شامل ۲۵ بخش نوشتاری و ۲ فصل عکس و اسناد و در ۶۳۲ صفحه به شکل مصور رنگی با قیمت در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات شهید کاظمی انتشار یافته است.
شهید باکری ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت رسید.
با گذشت چهار دهه از شروع دفاع مقدس، این حماسه هشت ساله هنوز هم سرشار از ناگفته هاست. ناگفته هایی بسیار از عناصر و بازیگرانی که با نقش آفرینی خود، ناممکن های زیادی را ممکن کردند. درباره ی نقش گردان ها و یگان های نظامی ایران در سالهای جنگ تحمیلی، پژوهش های زیادی انجام شده و کتاب های فراوانی نوشته شده است. یکی از یگان هایی که در این سال ها در خیلی از برهه ها، نبردها و عملیات ها نقشی کلیدی ایفا کرده، لشکر ۳۱ عاشوراست که نام بزرگ مردانی همچون شهیدان مهدی و حمید باکری با این لشکر گره خورده است. مهدی باکری که امروز سالروز شهادتش است.
سازماندهی سپاه بیش از آنکه از روش های موجود سازماندهی ارتش های کلاسیک تبعیت کند، برخاسته از درک شرایط اضطراری و باتوجه به شرایط بومی کشور بود. به همین سبب بعد از اتمام عملیات بیت المقدس و ضرورت ادامه تنبیه متجاوز، فرماندهان سپاه تصمیم گرفتند که برای تامین امکانات مورد نیاز یگان های رزم، استانها را درگیر پشتیبانی تیپ های تشکیل شده کنند.
بر همین اساس تیپ یک عاشورا که حدود ۷۰ درصد استعدادش را نیروهای آذربایجانی تشکیل می داد، به سبب رشادت ها و حماسه آفرینی آذربایجانی ها در دفاع از سوسنگرد و شکستن محاصره آن و دیگر مناطق جبهه، در اواخر اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ به استان آذربایجان شرقی تحویل و مهدی باکری که در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس به عنوان جانشین حاج احمد کاظمی در تیپ نجف اشرف درخشیده بود، به خاطر لیاقت و شایستگی اش به عنوان فرمانده تیپ عاشورا منصوب و شهیدان مرتضی یاغچیان و علی تجلایی به عنوان معاونان وی در تیپ معرفی گشتند.
درواقع نزدیک عملیات «طریق القدس» بود که با بهره گیری از حضور گروهی از نیروهای آذربایجان در منطقه «بستان» و «سوسنگرد»، تیپ یک عاشورا به فرماندهی محمدعلی (عزیز) جعفری افتتاح شد. قبل از عملیات «محرم» و همزمان با گسترش و توسعه سازمان رزم سپاه، تیپ عاشورا به لشکر ۳۱ عاشورا ارتقا پیدا کرد و تا پایان جنگ در عملیات های بسیاری حضور داشت.
_آقا جمشید، تو تنها فرمانده گردانی که برای من مانده ای.
_با تو می مانم.
این دیالوگی ست کوتاه که چند ساعت پیش از شهادت سردار شهید مهدی باکری - فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا با یکی از فرماندهان گردان هایش به نام جمشید نظمی رد و بدل شده است. دیالوگی که عنوان کتاب هم از دل آن بیرون آمده.
کتاب با تو می مانم روایت حضور سردار جمشید نظمی در هشت سال جنگ تحمیلی است. راوی کتاب در سال ۱۳۳۹ در تبریز به دنیا آمد. وقتی قیام تاریخی ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۶ در تبریز رقم خورد، وی در کلاس دوم نظری درس می خواند. مانند خیلی از جوانان آن روزگار به جرگه مردم انقلابی پیوست. انقلاب اسلامی که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید، فعالیت هایش را در مساجد عمق بخشید و جذب «سپاه توحیدی» شد. در سال ۱۳۵۹ دیپلم خودرا گرفتن کرد. وی در کنار تحصیل از کارهای هنری و ورزشی غافل نشد؛ عکاسی رشته مورد علاقه اش بود و در کشتی و شنا پیشرفت های قابل توجهی به دست آورد. قبل از شروع جنگ تحمیلی وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در بخش روابط عمومی آن مشغول به کار شد. وی در این ایام یک دوره فیلم سازی و عکاسی را در دانشگاه تهران زیر نظر استادان مطرح و شناخته شده کشورمان گذراند و با رتبه عالی قبول شد. با اینحال شوق حضور در جبهه، او را واداشت مسئولان را برای رفتن به جبهه قانع نماید.
به دلیل آشنایی با عکاسی و فیلم برداری و نیاز روابط عمومی سپاه تبریز به افرادی مثل او مدتی مانع رفتنش به جبهه شدند؛ طوری که نتوانست در دو عملیات بزرگ فتح المبین و بیت المقدس -آزادسازی خرمشهر- حضور داشته باشد. سرانجام با اصرار و پافشاری خود پس از عملیات رمضان به جبهه رفت و تا پایان جنگ تحمیلی در جبهه ها ماند. اولین بار شانزدهم شهریور ۱۳۶۰ به جبهه سوسنگرد رفت و در عملیات «شهید مدنی» شرکت کرد. با مجروح شدن از ناحیه بازو در سوسنگرد، به عقب برگشت و در اعزام بعدی عملیات «مطلع الفجر» را تجربه نمود.
سال ها حضور وی در خطوط مقدم نبرد مقابل ارتش صدام موجب گشت حوادث حساس و ماجراهای شگفتی را از سر بگذراند که ماحصل آن، حالا خاطرات خاص و خواندنی به یاد مانده از سالهای جنگ، دفاع و حماسه است. وی در نبردهای مهم و زیادی همچون باخبر الفجر، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجرهای ۱، ۲، ۴ و ۸، خیبر، بدر، کربلای ۴ و ۵ و بیت المقدس ۲ شرکت و چندبار زخمی شد. در عملیات بزرگ «بدر» فرماندهی گردان سیدالشهدای لشکر عاشورا را بر عهده داشت و تنها فرمانده گردانی بود که آن سوی دجله تا لحظه شهادت سردار شهید مهدی باکری کنارش ماند.
در سطر سطر این کتاب به نام مردانی برمی خوریم که زندگی شان امروز برای ما خاطره شده است؛ مردانی چون مهدی باکری، حمید باکری، مرتضی یاغچیان، علی تجلایی، اصغر قصاب عبداللهی، صادق آذری، علی اکبر حسین پور رهبری، بایرامعلی ورمزیاری، صالح الله یارلو، عوض عاشوری، سعید فقیه، ایوب ضربی، علی مولایی، میرزاعلی رستم خانی، حمید احدی، خلیل فاتح، محمدباقر مشهدی عبادی، محمدرضا باصر، اصغر دیزجی، سیدمحمود بنی هاشم و …. رضا قلی زاده نویسنده کتاب، که خود از رزمندگان دوران دفاع مقدس بوده و تابحال چندین کتاب خاطره و داستان از وی به چاپ رسیده، در این اثر تلاش نموده تا تصاویری ماندگار و البته بدون اغراق از حال و هوای جبهه های جنگ را به مخاطب نشان دهد.
ویژگی منحصربه فرد کتاب «با تو می مانم»، روایت آخرین نبرد سردار رشید اسلام، «مهدی باکری» حین عملیات بدر در اسفند ۱۳۶۳ داخل خاک عراق است که «جمشید نظمی» با تمام جزئیاتش به چشم دیده و آنجا حضور داشته و در لحظات پایانی زندگی فرمانده بی بدیل لشکر ۳۱ عاشورا در کنارش قرار داده است. بخش پایانی فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی فر نیز، برگرفته از گفته ها و خاطرات سردار جمشید نظمی در کتاب «با تو می مانم» است.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب