ادبیات ایران بعد از انقلاب به تكنیك و فضاهای تازه ای دست پیدا كرد

ادبیات ایران بعد از انقلاب به تكنیك و فضاهای تازه ای دست پیدا كرد به گزارش كادو دونی محمد حنیف اظهار داشت: ادبیات داستانی كشورمان پس از پیروزی انقلاب، از نظر كمیت داستان نویسان زن و مرد رشد داشته است. هم چنین از نظر پرداختن به تكنیك های نو و فضاهای تازه، رشد بسیار خوبی داشته است.



به گزارش كادو دونی به نقل از مهر، هفتادمین نشست «ترنم قلم»، همراه با جلسه نقد و بررسی كتاب «سایه های باغ ملی» نوشته محسن هجری در فرهنگسرای گلستان برگزار گردید. در این جلسه كه به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار شد، محمد حنیف میهمان ویژه این نشست بود.
در ابتدای این نشست، محمد حنیف با مبحث «داستان انقلاب» صحبت كرد و اظهار داشت: در این نشست می خواهم به مقایسه موضوعی بین داستان نویسی قبل و پس از انقلاب بپردازم. باید اشاره كنم كه داستان نویسی ما پس از انقلاب و در این ۴۰ سال، از نظر كمیت داستان نویسان زن و مرد رشد داشته است. هم چنین از نظر پرداختن به تكنیك های نو و فضاهای تازه، رشد بسیار خوبی داشته است. البته این رشد علت های مختلفی دارد كه علاوه بر انقلاب اسلامی، می توان به مبحث اندیشه ترقی هم اشاره نمود. از نظر موضوعی باید بگویم كه داستان نویسی پیش از انقلاب و پس از آن، تفاوت های بسیاری دارد. در ابتدا با داستان های اجتماعی و سیاسی مواجه هستیم كه به آرمان خواهی می پردازد اما از سال ۱۳۷۴ به بعد، یك اتفاق بسیار مهم رخ می دهد. در این مقطع، با نشر رمان «بامداد خمار»، افكار جامعه ایرانی گرفتار تحولات زیادی می شود و فضای داستان نویسی عوض می شود. در این داستان، یك دختر خانواده اشرافی عاشق یك پسر نجار از طبقه متوسط می شود. در نهایت، این دو جوان با هم ازدواج می كنند اما با گذر زمان متوجه می شوند كه سطح فرهنگی خانواده هایشان تفاوت های زیادی دارد و كم كم متوجه اشتباه خود می شوند.
وی افزود: از سال ۱۳۷۶ به بعد، تحولات بسیار وسیعی در داستان نویسی ایران تولید می شود و مفاهیم مطرح شده در آن به سمت مطالبه گری، حق طلبی، نقد گذشته و ستیز با حاكمیت می رود. علاوه بر این، در این مقطع، داستان نویسی ما تابع تحولات اجتماعی جامعه مان می شود. باید دقت داشت كه وقوع انقلاب اسلامی در ایران، سبب تولید تحول سیاسی در كشور می شود و آزادی وسیعی را بوجود می آورد. این مقطع، در جریان داستان نویسی ما به شدت تاثیر می گذارد. البته باید بگویم كه داستان نویسی، فقط مربوط به تحولات سیاسی نیست و ابعاد دیگری هم دارد. همان گونه كه اشاره كردم، ادبیات ما بعد از انقلاب رشد قابل ملاحظه ای داشته است البته باید اشاره نمود كه آهنگ رشد، در مقاطع مختلف متفاوت بوده است.
حنیف به علل رشد داستان نویسی بعد از پیروزی انقلاب اشاره نمود و اظهار داشت: در مورد دلیل این رشد باید به نكته بسیار مهمی اشاره كنم و آن هم این است كه رمان معلول جامعه شهری است. پس از انقلاب، از نظر شهرنشینی پیشرفت كردیم، جمعیت طبقه متوسط افزایش پیدا كرد، تعداد دانشگاه ها و با سوادها بیش تر شد و... در سال ۱۳۲۰، تنها ۲۲ درصد شهرنشین داشتیم و در سال ۱۳۵۵، ۳۳ درصد شهرنشین داریم و امروز ۷۴ درصد مردم ما شهرنشین هستند. علاوه بر در دهه ۲۰ و ۳۰، تنها دو داستان نویس خانم داشتیم در حالیكه این روزها، تعداد بسیار زیادی داستان نویس زن داریم. در سال های پیش از انقلاب، نسبت زنان به مردان داستان نویس ۱ به ۷ بوده است در حالیكه بعد از انقلاب، این رقم به ۱ به ۳ رسیده است.
او به نظریه های مختلف پیرامون ادبیات سال های بعد از انقلاب اشاره نمود و اظهار داشت: در مورد ادبیات ایران، یك نظریه كلی وجود دارد. عده ای اعتقاد دارند كه داستان نویسی ما در بازه زمانی ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۸، دوران آرمان گرایی و بیان حرف های نگفته است. در دوره بعد یعنی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶، حرف های تازه را می شنویم و در دوران سوم، نقد به گذشته و فردگرایی دنبال می شود. در این نظریه گفته می شود كه پیش از انقلاب، ۳ جریان قوی داستان نویسی داشتیم، ماركسیسم، ملی و دینی. البته جریان داستان نویسی دینی در این مقطع، بسیار كم رنگ تر از دو جریان دیگر بوده است. با این وجود، پس از وقوع انقلاب اسلامی، شاهد تحول در عرصه داستان نویسی در زمینه مبحث گزینی هستیم. برای مثال، شاهد رشد ادبیات دینی، اجتماعی و سیاسی در سال های پس از انقلاب هستیم و نویسندگان متعددی در این زمینه ورود پیدا كردند. بیان مفاهیم جدیدی نظیر شهادت، ایثار، دفاع مقدس و... همچون دستاوردهای این بخش است. در مجموع باید بگویم كه در سال های بعد از انقلاب، ادبیات عامه پسند گسترش بسیار خوبی داشته است و نویسندگان زیادی در این زمینه قلم زدند.
در بخش دوم این جلسه، محسن هجری، نویسنده رمان «سایه های باغ ملی» صحبت كرد و در مورد نوع نگاه خود برای نوشتن این رمان اظهار داشت: باید بگویم كه در نوشتن رمان تاریخی از لوكاچ الهام گرفتم. وی در مورد رمان تاریخی می گوید: نوشتن یك رمان تاریخی، برای انتقال تاریخ نیست بلكه انتقال یك نگاه از نویسنده است. نویسنده به تاریخ برش می زند و آن بخش را بر اساس حس خود بیان می كند. گزارش به معنای انتقال تاریخ نیست و من همیشه در تمام كارهایم به این مورد توجه داشته ام. علاوه بر این، نویسندگان دیگر هم می گویند كه یك رمان، زمانی خوب است كه كشف كند و نكته ای را اضافه كند. در نوشتن این رمان تاریخی تلاش كردم تا حلقه های مفقود تاریخی را به وسیله روایت كشف كنم.
سپس، عزت الله الوندی، منتقد این جلسه صحبت كرد و درباره این رمان اظهار داشت: در ابتدای صحبت هایم می خواهم از جلد این رمان آغاز كنم. ۲-۳ ماه پیش بود كه كتاب لم یزرع آقای بایرامی را خواندم. در صفحات ابتدایی این كتاب، یك بیت از فردوسی وجود داشت كه به داستان رستم و سهراب اشاره داشت. وقتی این بیت را خواندم، با خود گفتم كه احیانا این كتاب راجع به پسركشی خواهد بود. در جلسه نقد و بررسی این كتاب گفتم كه ای كاش این بیت را حذف می كردید چون كه به مخاطب پیش آگاهی می داد. وقتی رمان سایه های باغ ملی به دستم رسید، دیدم كه تصویر اصلی جلد كتاب، عكس رستم و سهراب در باغ ملی است. با دیدن این تصویر دوباره با خود گفتم كه احیانا یك پسر كشی یا پدركشی در این كتاب رخ خواهد داد اما وقتی كه كم كم پیش رفتم، متوجه شدم كه این عكس جلد، به سبزوار اشاره می كند. این رمان، یك داستان رئالیستی دارد و بر اساس واقعیت نوشته شده است. شخصیت های این رمان، شخصیت های واقعی و رئال هستند. اتفاقی كه در رمان های واقعی رخ می دهد این است كه این شخصیت ها ملموس هستند و می توانیم آنان را در اطراف خود ببنیم ازاین رو در چنین رمانی، كار نویسنده خیلی سخت تر است چون كه باید بخشی از واقعیت را در رمان خود بازتاب بدهد.
وی بیان داشت: این رمان، رمان خوب و شریفی است چون كه تكلیفش با مخاطب روشن است و بسیار خوش خوان و روان است. وقتی خواندن كتاب را آغاز كردم، در ابتدا كمی كند بود اما در ادامه ریتم آن تند شد و بعد از دو روز، خواندن آنرا تمام كردم. دقت داشته باشید كه خیلی از رمان های تاریخی دنیا به این علت مشهور شده است كه بین بستر تاریخی آن و داستان رمان، موازنه بسیار خوبی بوجود آمده است. ازاین رو اگر مقرر است كه رمان تاریخی بنویسیم، باید به اصالت رمان توجه داشته باشیم. بدین مفهوم كه اثرمان یك رمان با تمام فاكتورهایش نظیر شخصیت پردازی، گره ها و... باشد. به اعتقاد من، این رمان، در این زمینه دست به عصا عمل كرده است و تلاش نكرده است كه اصالت رمان را در كنار تاریخ حفظ كند. شاید بتوان اظهار داشت كه این كتاب، بخش كوچكی از تاریخ را در نظر گرفته است. در سرتاسر این رمان، بخش های زیادی از اندیشه شریعتی را می بینیم و از این جهت، این رمان، ادای دینی به شریعتی است. كسانی كه پیرو اندیشه شریعتی بودند، دو دسته هستند. دسته اول روشنفكرانی هستند كه می خواستند به دین نزدیك شوند و دسته دوم كسانی هستند كه بسیار افراطی بودند. شخصیت اصلی این رمان، سامان است. او به شدت تحت تاثیر اندیشه های شریعتی قرار دارد و نوشته های وی را دنبال می كند. به نظرم، اگر این رمان قائم به ذات خود می بود و كمتر وارد فضاهای تاریخی مربوط به شریعتی می شد، بسیار بهتر می بود و با رمان بهتری مواجه می شدیم. البته باید به این نكته هم اشاره كنم كه در این رمان، شعار داده نمی گردد، تظاهرات نیست و... تمام این فاكتورها به خوب تر شدن آن كمك كرده است.
در بخش بعدی این جلسه، محمدرضا گودرزی صحبت كرد و اظهار داشت: نوع این رمان از نظر تجربه زیستی رئالیستی است و از نظر نوع داستان، سیاسی، تاریخی عاشقانه است. این رمان هم به یك مقطع از تاریخ پرداخته است و هم به روان شناسی شخصیت اصلی توجه داشته است. دقت كنید كه ما با یك رمان كلاسیك روبه رو نیستیم بلكه یك رمان سیاسی است كه به گسست های تاریخی توجه كرده است. در این كتاب، سوالاتی از دیدگاه دكتر شریعتی مطرح می شود كه ده ها سال است كه ذهن روشنفكران جوان را به خود مشغول كرده است. برای مثال، به جایگاه روشنفكری دینی زن اشاره نموده است یا این سوال را مطرح كرده است كه چرا مردم نسبت به استبداد پهلوی واكنش نشان نمی دادند و... به نظرم، مهم ترین نكته این رمان این است كه ملت ها نباید متكی به قهرمانان باشند و تعدادی محدود نمی توانند وضعیت را عوض كنند. در حقیقت، ملت باید بر خود متكی باشد و به صورت گروهی وارد عمل بشود. از وجوه مثبت این رمان، می توان به چند صدایی بودن آن اشاره نمود. صدای اول، صدای روشنفكر غیردینی است. صدای دوم، صدای روشنفكر دینی است، صدای سوم، صدای سعید است. او هیچ گرایش سیاسی ندارد و صرفا می خواهد زندگی خوبی داشته باشد. به نظرم، این صداها به صورت منصفانه بیان شده است و هیچ جهت گیری نسبت به ههچ كدام وجود ندارد.
او افزود: رمان از بخش هایی متفاوتی تشكیل شده است كه هر كدام راوی خاص خویش را دارد. ازاین رو با راوی مركب روبه رو هستیم. ذهنیت مركزی در هر فصل، به صداهای اصلی برمی گردد و آن صدا است كه تعیین می كند ذهنیت مركزی فصل چگونه باشد. یكی از علل موفقیت این رمان، وجود آمیزه های عشقی سیاسی در آن است. اصولا گفته می شود كه در رمان های تاریخی و سیاسی، باید یك چاشنی عشقی قرار داده شود. جذابیت این مورد سبب می شود كه مسائل سیاسی لذت بخش تر شود. نثر این رمان شیوا و به دور از احساسی گری است. باید بگویم كه باوجود سیاسی و تاریخی بودن رمان، تعلیق بسیار خوبی در این رمان وجود داشت.
محمدرضا گودرزی در بخش دیگری از صحبت های خود اظهار داشت: یكی از اشكالات كتاب، مربوط به وجود ادبیات محاوره ای در آن است. متاسفانه عده ای فكر می كنند كه اگر ادبیات محاوره ای بنویسند، داستان برای خواننده ملموس تر است در حالیكه واقعا این گونه نیست. ناقص كردن كلمات یكی از بزگ ترین اشتباهات است كه متاسفانه عده زیادی از نویسندگان آنرا انجام می دهند. باید اشاره نمود كه ادبیات محاوره داستان با ادبیات محاوره عامیانه متفاوت می باشد و نویسنده نباید كوچه و خیابانی بنویسد.
در انتهای این جلسه، نشست رسش و پاسخ از نویسنده و منتقدین برگزار گردید.

1397/11/19
03:11:07
5.0 / 5
5006
تگهای خبر: ادبیات , تصویر , رمان , عشق
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۵ بعلاوه ۳
کادو

كادو دونی

فروش انواع کادو

kadodooni.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كادو دونی محفوظ است