موسی داستان بزرگ، ۷

خدایا! گره از زبانم باز کن تا بفهمند چه می گویم

خدایا! گره از زبانم باز کن تا بفهمند چه می گویم به گزارش کادو دونی، گفتگوی خدا با موسی مقطع است، جملات صریح کوتاه، درخواستهای ساده و در عین حال مهم، سرعت ذهن و نوع نگرش عمل گرایانه موسی را نشان داده است که در پذیرش آن چه امر شده شکی ندارد.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَی (طه ۳۶) ای موسی خواسته ات به تو داده شد (آنچه را خواستی به تو دادم: سینه ات را گشاده نمودم، کارت را آسان کردم، گره را از زبانت برداشتم و هارون را یاورت گردانیدم)
موسی، با عصای چوبی در میانه تاریکی بیابان ایستاده بود و از عظمت آن چه شنیده و دیده بود می لرزید. تجربه وحی تجربه سهمگینی است، جسم و روحش را پرکرده بود. سراپا گوش بود و منتظر، که باز صدا از میانه نور و درخت برخاست:
-: به سمت فرعون برو، سرکشی کرده است!
فرعون؟ موسی در کاخ او بزرگ شده بود، جلال و شکوه و در عین حال خشونت و غرور او را خوب می شناخت. به سمت او برود؟ او را از سرکشی بازدارد؟ فرعون را؟ آن وقت که از مصر گریخته بود پرورده دربار بود و از ترس جانش گریخته بود، حالا که برمی گردد چوپانی بیابانگرد است، چطور نزد فرعونی که خویش را خدا می خواند برود؟ چطور او را به فروتنی وادارد؟ چطور به تواضع در مقابل آفریدگار بخواندش؟ این چه مسئولیتی است؟ نفسش بند آمده بود، انگار کوهی بر سینه اش سنگینی می کرد… این بخش گفتگوی خدا با موسی مقطع است، جملات صریح کوتاه، درخواستهای ساده و در عین حال مهم، سرعت ذهن و نوع نگرش عمل گرایانه موسی را نشان داده است. در پذیرش آن چه امر شده شکی ندارد، پس به سرعت به مراحل کار فکر می کند. نفسی کشید و لب باز کرد:
-: پروردگارا… سینه ام را بگشا، کار را برایم آسان کن.
درخواست داشت و صدایش می لرزید.
-: گره از زبانم باز کن، تا بفهمند چه می گویم.
چطور تنهایی این کار بزرگ را انجام دهد؟
-: از خانواده ام دستیاری برایم بگزین، برادرم هارون را.
می دانست هارون برادر بزرگترش می تواند تکیه گاه و همراهش باشد.
-: پشتم را به او محکم کن، تا شریک کارم باشد.
کار ساده ای نبود، از گفتنش هم دلگرم می شد.
-: تا بسیار بستاییمت، بسیار یادت کنیم… تو بر همه چیز ما بینایی.
هرچه می خواست را گفت و منتظر پاسخ آفریدگار ایستاد.
-: آن چه خواستی به تو داده شد موسی… یک مرتبه دیگر هم به تو لطف کردیم.
این جمله محبت آمیز از طرف خداوند، نکته جالبی دارد. پس از آن می خوانیم که به داستان الهام به مادرش اشاره می شود. می دانیم که موسی هرچند در کاخ فرعون اما در آغوش مادر شیر خورده و بزرگ شده، آیا موسی می دانسته چه بر سرش گذشته؟ مادرش داستان صندوق و رود را برایش تعریف کرده بوده؟ موسی می دانسته همسر فرعون که او را به فرزندی گرفته از بنی اسرائیل است؟ و می دانسته آن دو زن جانش را از چه مهلکه ای نجات داده اند؟
احتمالاً بله. اگر هم نمیدانسته در ادامه خداوند برایش روایت می کند. آیات پس از آیه ای که در شروع این یادداشت می خوانیم، سراسر لطف است و یادآوری آن چه بر موسی گذشته بود تا به این لحظه. از وحی به قلب مادرش برای به آب افکندنش، برگرفته شدن توسط دشمن، دلالت خواهرش برای دایگی مادر به ناشناس و تاکید بر این که تو را برای خودم بارآوردم و برای خودم ساختمت… و سر انجام دلگرمی دادن به موسای ترسان و لرزان، برای رفتن به سمت فرعون با برادرش.
و نکته ای دیگر، موسی از خدا زبانی بی گره و سینه ای گشاده می خواهد و همراهی هارون برادر بزرگترش را، تا سخنش که فرمان الهی است فهمیده شود. آیا هارون سخنور تر است؟
*
در میان مردم مصر سبطیان (فرزندان پسران یعقوب که بنی اسرائیل میشناسیم شان) با قبطیان متفاوت بوده اند، جامعه ای تحت ستم که به کارهای سخت گمارده شده و طبقه پست شمرده می شده اند. طبیعی است که در بین طبقه تحت ستم با باور یکتاپرستانه در مقابل طبقه بالادست که پشتگرم به ثروت و قدرت فرعونی هستند که خدای خودخوانده است، لایه ای از مقاومت شکل بگیرد. هرچه ستم آشکارتر و عریان تر باشد پیوستگی مقاومت پنهان تر و لایه لایه تر خواهد شد. کشتار نوزادان به بهانه بزرگ نشدن پسری که پادشاهی فرعون را تهدید می کرد، حادثه تأثیرگذاری بوده است که مابین قوم تحت ستم به راحتی فراموش نمی گردد. در عین حال جان به در بردن پسرکی از این کشتار با آن روش غریب (به آب انداخته شدن) و از آب گرفتن و به فرزندی پذیرفتن از جانب همسر فرعون -که او هم دختری از بنی اسرائیل است- می باید از عامه مردم پنهان مانده باشد. از طرفی شیر دادن موسی مستلزم حضور یا رفت و آمد یوکابد به دربار فرعون بوده است، اما آیا او و آسیه –که زنی پرهیزکار و نیکوکار است- با آگاهی و هماهنگی هم پسرک را پرورش داده اند و جانش را حفظ نموده اند؟ از روند داستان و ماجرای دخالت موسای جوان در درگیری مرد سبطی و قبطی و کشتن ناخواسته مرد مصری برمیآید که موسی متوجه تفاوت و تبعیض سبطیان با مردم مصر که طبقه برتر شمرده می شدند بوده است.
به هر حال اینجا که بحث ذکر مطرح می شود، آفریدگار به او یادآوری می کند که این دفعه اول نیست که خواسته های وی برآورده شده، درصورتیکه در کودکی بدون این که آگاه باشد و چیزی بخواهد در سایه حفظ الهی از دامن مادر به آغوش رود و سپس بارگاه فرعون راه یافته است. پیوستگی این گفتگوها با نشان دادن دو معجزه بعد از ابلاغ وحی برای مطمئن کردن موسی است، یاد آوری این که پروردگاری که تو را در نوزادی و ناتوانی از چنان صدمه مهیبی حفظ نموده و در ناز و نعمت پرورانده، حالا که تو را به کانون خطر می فرستد و مسئولیت ابلاغ امر الهی به فرعون را به عهده ات می گذارد، تو را در سایه امن لطفش پناه داده است.

1403/10/22
10:48:47
5.0 / 5
40
تگهای خبر: رمان , فرهنگ
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۳ بعلاوه ۲
کادو

كادو دونی

فروش انواع کادو

kadodooni.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كادو دونی محفوظ است