خشم وحید دستگردی از نیما!

خشم وحید دستگردی از نیما! کادو دونی: کادو دونی: حسن وحیدی دستگردی در یکی از مقالات خود به کسانی که خودرا مبتکر سبکی نو در ادبیات فارسی خوانده اند بی رحمانه می تازد، وحید عمیقاً از نیما خشمگین است و این خشم را هیچ وقت و تا آخرین لحظات زندگی اش پنهان نمی نماید.


محمد حسینی باغسنگانی پژوهشگر در سلسله نوشتارهایی که به چهره های ادبی پرداخته، یادداشتی را با عنوان «ماییم که از دریا امواج گرفتیم» در رابطه با حسن وحید دستگردی در اختیار ایسنا قرار داده است.
در متن این یادداشت می خوانیم: «بعد از کار و جست وجوی فراوان در رابطه با شخصیت هایی چون علامه دهخدا، ملک الشعرای بهار، سعید نفیسی، امیری فیروزکوهی، رهی معیری، محیط طباطبایی و هادی حائری، حسین پژمان بختیاری، عباس فرات و بسیاری دیگر، یک نام مرتب در گوش من زنگ می خورد و صدایی دارد دور و گنگ و نامفهوم. این نام به قدری برای من سنگین است که جرأت نمی کنم به این نام نزدیک شوم. نام هایی که ذکر کردم فصل مشترکی با این نام بزرگ دارد. «انجمن ادبی حکیم نظامی» جایی که این نام ها در همین انجمن به مبحث بحث ما تبدیل گشته اند. این انجمن از بدو تأسیس در سال ۱۳۱۱ رسماً تمام مختصات یک دپارتمان دانشگاهی را داراست. روزهای سه شنبه از ساعت ۵ بعدازظهر تا ۹ شب شاعران و ادیبان فارسی زبان در دفتر مجله ارمغان دور هم جمع می شوند و با عزمی راسخ و همتی بلند کارهایی می کنند؛ چنان شگفت که میتوان با اطمینان کامل اظهار داشت که دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در طول عمرش از انجام آن عاجز بوده است.
اینروزها دورتادور من پر از مجلات ارمغان و وحید و یغما و یادگار است. به دنبال این نامم و در حیرتم از این مرد که چگونه یک تنه دانشگاه معتبری در دوران خودش بوده است در محیطی عقب مانده، بدبخت و ارتجاعی. ایران سالهای پس از ۱۳۰۰.
باری در حیرتم که وحید دم ودستگاه علی اصغر حکمت را با نام دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ برنمی تابد. بی پرواست وحید. مخصوصاً اگر پای ادب و فرهنگ در میانه باشد. صریح است و بعداً بیشتر خواهید خواند که روایت می کنند راویان صادقی چون دکتر سیف الله وحیدنیا که من با آنها نشست وبرخاست داشته ام. او صراحتاً گفته است:
«دارالعلوم تهران، دکانی بیش نیست.»
و باز خواهید خواند که رسماً در مقالاتش کوشیده است به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران راه و چاه نشان بدهد و راویان بسیاری شهادت می دهند که پس از فشارها و اصرارهای حکیمانه وحید است که در سال ۱۳۱۶ دوره دکترای ادبیات دانشکده ادبیات افتتاح می گردد و اینجاست که حاضران در محضر وحید لبخند رضایت ایشان را دریافت می کنند. علی اصغر حکمت از کسانی دعوت به کار می کند که اغلب مورد تأیید وحید هستند.
برای تمام این حرف ها، باز هم می ترسم به این نام نزدیک شوم. آن چه او نوشته است پیش روی من چون کوهی است که بالارفتن را فراموش می کنی. به امیری فیروزکوهی می گوید: «یک اشتباه در تصحیح یک بیت، یک سهو در یک بیت نیست، خیانتی بزرگ به حیثیت ادبیات فارسی است.» به پژمان بختیاری می گوید: «آقا اینجا که عطاری نیست که هر وقت دلتان بخواهید بیایید. دیر بیایید، زود بروید، اصلاً نیایید بهتر است.» به گلچین معانی بارها گفته است: «نسخه شط خروشانی است. غواصی باید بدانید. اگر غواصی نمی دانید. سر در نسخه ای نبرید.» در کل یک چنین آدمی است و باری بدتر. به رهی معیری گفته است: «اگر می خواهید صائب و یا هر شاعر دیگری را بفهمید باید به دوران او سفر کنید. حالات زندگی او را بخوانید.» و هم اوست که گلچین معانی را امر می کند که تذکره های منتشرشده در تاریخ ادب فارسی را از سراسر دنیا گرد آورد و تصحیح و منتشر کند.

شخصاً نگاه من به وحید در سکان داری اش در انجمن و هم مجله ارمغان، نگاه پدری است که سردوگرم روزگار را چشیده است و حالا تلاش می کند به فرزندان خودش یاد بدهد که «چگونه تغذیه کنیم؟»، با تاریخ هنرها آشنا شویم. «تاریخ عکاسی» بخوانیم. در شماره ای دیگر برای فرزندانش از شعرای بزرگ عرب چون متنبی و معزی داد سخن می دهد و در شماره ای دیگر شعرای فرانسه را معرفی می کند. یک به یک و در فصلی جداگانه...
وحید از نخستین مردانی است که به جایگاه زنان در فرهنگ و ادبیات و جامعه تاکید می دارد. در جایی دیگر خوب که دقت می نماییم می بینیم صراحتاً دارد با جهل و نادانی و عقب ماندگی این مردم می جنگد. باری از «انقلاب ادبی - ادیب انقلابی» می نویسد که هر بار این مقاله را بخوانید متأثر خواهید شد. وحید در این مقاله به کسانی که با زیر پا گذاردن قواعد و قوانین مسلم نظم و نثر و مدعیان بی سواد و دروغین تجددخواهی، و کسانی که خویش را مبتکر سبکی نو در ادبیات فارسی خوانده اند بی رحمانه می تازد و انصافاً چه شمشیر تیزی دارد و چه کار خوبی می کند. وحید عمیقاً از نیما خشمگین است و این خشم را هیچ گاه و تا آخرین لحظات زندگی اش پنهان نمی کند. عصبانیت وحید از نیما با پیوستن محمدتقی بهار و سعید نفیسی رنگ و شکل تهاجمی بیشتری می یابد. حالا دیگر تمام عقبه فرهنگی انجمن حکیم نظامی و دیگر انجمن های تابعه در شهر های اصفهان و شیراز و همدان و مشهد همان می گویند که وحید می گوید. کار بالا گرفته و شماره ای از مجله ارمغان نیست که در آن هشداری در رابطه با عواقب شوم سنت شکنی نیما وجود نداشته باشد.

لشکرها می آرایند اما وحید همچنان بر عقاید خودش پافشاری می کند. وحید در پاسخ به منتقدان به صراحت ادیب الممالک فراهانی را اولین معمار و مهندس اشعار نوین معرفی می کند.
ماییم که از پادشهان باج گرفتیم
زان پس که از ایشان کمر و تاج گرفتیم
دیهیم و سریر از گهر و عاج گرفتیم
اموال و ذخایرشان تاراج گرفتیم
وز پیکرشان دیبه و دیباج گرفتیم
ماییم که از دریا امواج گرفتیم
و اندیشه نکردیم ز طوفان و ز تیمار...

منبع: حسن وحید دستگردی از فصل پدری با فرزندانی ناخلف ص 46 - 50
مجموعه کتاب های پژوهشی چراغداران فکر و فرهنگ ایران تألیف محمد حسینی باغسنگانی
در ادامه قسمتهایی از مستند «چراغداران زندگی و آثار استاد حسن وحید دستگردی» را با گویندگی بهروز رضوی می شنوید:



منبع:

1403/01/06
19:21:08
5.0 / 5
344
تگهای خبر: ادبیات , سفر , شعر , فرهنگ
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۱ بعلاوه ۴
کادو

كادو دونی

فروش انواع کادو

kadodooni.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كادو دونی محفوظ است